پديده دختران فراري و پيامدهاي آن در جامعه ؛ فرار به سوي آوارگي

پديده زنان و دختران فراري و آسيب ديده در حال حاضر به صورت يك معضل مهم اجتماعي درآمده است، زيرا زمينه ساز انواع جرايم و انحرافات از قبيل اعتياد، سرقت، قاچاق موادمخدر، شيوع انواع بيماريهاي مسري و حتي قتل و جنايت شده است.

آمارهاي موجود و رو به گسترش در منابع تحقيقي نشان مي دهد هر روز بر تعداد زنان و دختراني كه به دلايل گوناگون خانه و خانواده را ترك مي كنند، افزوده مي شود.

براساس گزارش سازمان بهداشت جهاني، سالانه بيش از يك ميليون نوجوان 13 تا 19 ساله از خانه فرار مي كنند كه 74 درصد آنها، دختر هستند. در ايران نيز طبق گزارش يك كارشناس مجتمع قضايي، تعداد دختران فراري از خانه در سال 1380 در مقايسه با سال قبل از آن حدود 20 درصد افزايش داشته است و براساس گزارش سازمان ملي جوانان در سال 1381 نيز تعداد دختران فراري از خانه در مقايسه با سال 1380 به ميزان 10 درصد افزايش يافته است، همچنين با توجه به آمار دريافتي از سازمان زندانها كه به سه ماهه بهار 1382 مربوط مي باشد نسبت زندانيان زن به كل زندانيان كشور در فروردين ماه سال هشتاد و شش، 63/2 درصد بوده كه در ارديبهشت ماه به 75/3 درصد و در خردادماه به 86/3 درصد افزايش يافته است كه در كل در طول سه ماهه بهار، 5/6 درصد افزايش نشان مي دهد.

كارشناسان معتقدند، اوج فرار دختران و افزايش زنان خياباني در فصل تابستان است. يكي از كارآگاهان كه چندين سال در بخش فقداني اداره آگاهي فعاليت دارد، مي گويد: 98 درصد پرونده ها مربوط به دختران فراري است و با توجه به جوان بودن جمعيت كشور عدم رسيدگي به مسايل اين قشر مي تواند براي جامعه خطرساز باشد.

وي مي افزايد: دختراني كه اقدام به فرار مي كنند از عاقبت كار خود و افراد سودجويي كه در كمين آنها نشسته اند بي خبرند اين دختران كه نخستين شب فرار را در خارج از خانه مي گذرانند احساس مي كنند تمام پلهاي پشت سر خود را خراب كرده اند و براي آنها راه برگشت وجود ندارد و از همين جاست كه سقوط به ورطه گمراهي آغاز مي شود.

دختران فراري امروز...
در آييننامه اجرايي سازمان بهزيستي و بازپروري كه در سال 1375 مكتوب شده، در تقسيم بندي زنان و دختران آسيب پذير به دو طبقه اشاره شده است.

1) دختران و زنان در معرض آسيب اجتماعي حاد:
به دختران و زناني اطلاق مي شود كه به دلايلي چون متشنج بودن خانواده، اغفال، فقر عاطفي و... از كانون خانواده فرار كرده اند و، بدون سرپرست و يا سرپرستي مؤثرند و آمادگي و درايت اجتماعي رواني لازم و يا توان كافي اقتصادي براي زندگي مستقل را ندارند و احتمال آسيب پذيري حاد و مبادرت آنها به روابط غيراخلاقي وجود دارد.

2) زنان آسيب ديده اجتماعي (ويژه):

به زناني اطلاق مي شود كه از طريق ايجاد روابط غيراخلاقي، كسب درآمد كرده و گذران معيشت نمايند و همچنين به زناني اطلاق مي گردد كه به ارزشهاي اخلاقي و اجتماعي پايبند نبوده و با وجود مبادرت به روابط غيراخلاقي از اين عمل، انگيزه كسب درآمد ندارند. اين گونه افراد پس از تحمل مجازات قانوني به دليل نبود مكان زندگي و عدم پذيرش اجتماعي توسط مراجع قضايي به مراكز بازپروري معرفي مي شوند و يا اينكه به صورت خود معرف براي بهره مندي از خدمات حمايتي و بازپروري مراجعه مي نمايند.

با اندكي توجه به اين آيين نامه به راحتي مي توان فهميد هر دختري با فرار از خانه، خود را مستعد تبديل شدن به يك زن ويژه مي كند.

مهمترين عوامل فرار
دكتر مصطفي اقليما دكتراي علوم اجتماعي و عضو هيأت علمي دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي و سرپرست راه اندازي رشته مددكاري اجتماعي در ايران در مورد عوامل فرار دختران و انحراف آنان معتقد است: براي شناخت عوامل فرار بايد زيربناها را شناخت.

وي مي گويد: ما در كشوري مسلمان زندگي مي كنيم و سعي داريم براساس ايدئولوژيهاي اسلام حركت كنيم، اما درصد افرادي كه به درستي مفهوم اصيل اسلام را مي شناسند، تمام جامعه را فرا نمي گيرد و برخي از اين گروه، افراد معتقدي هستند اما درست اصول اسلامي را اجرا نمي كنند و به همين علت به خانواده، فرزند و حتي خودشان و جامعه آسيب وارد مي كنند و همين عدم شناخت درست از اسلام، موجب ايجاد مشكلات اجتماعي مي شود.

وي مي گويد: خانواده، محيطي است كه فرد در آنجا چشم به دنيا مي گشايد و به رشد و بالندگي مي رسد. در شروع زندگي با اينكه كودك هنوز حرف نمي زند و راه نمي رود، ولي تمام حركات اطرافيان خود را تقليد مي كند و رفتار و كردار ديگران در ضمير او حك شده و شخصيت طفل پي ريزي مي شود. روان پزشكان معتقدند زيربناي خانواده بايد بر دو اصل ارضا و رفع حوائج و نيازهاي اساسي، جسمي و رواني و سازگار نمودن اطفال به زندگي عادي اجتماعي متكي باشد، نوع مذهب و عقيده، تعاليم و انديشه هاي مذهبي در تزلزل اركان اعتقادي، آميخته بودن آنها با خرافات، عدم امكان اجراي تعاليم آن، وجود شكاف بين فرهنگ و مذهب و جريانهاي جامعه از عواملي هستند كه مي توانند قابل ذكر باشند.اين استاد دانشگاه مي افزايد: مجموعه اين عوامل را به طور كلي، عوامل اقتصادي و اجتماعي مي ناميم، زيرا مهمترين عواملي كه در رفتار تأثير بسزايي دارد از اين دو حال خارج نيست.

ازدواج اجباري مهمترين عامل
دكتر اقليما با بيان اينكه عامل ديگر معضلات، ازدواج اجباري است، مي افزايد: ازدواج شروع يك زندگي جديد نيست، بلكه 90 درصد خانواده هاي ايراني با ازدواج اجباري درگير هستند. اجبار به خاطر افزايش سن، فرار از شرايط زندگي خانه پدري، نداشتن هم كفو مناسب و... همه باعث مي شود اين ازدواج هاي اجباري بنياد و اساس درستي نداشته باشند آن هم با توجه به تورم امروزه يك جوان، امروزه نمي تواند به راحتي زندگي اش را تأمين كند و همين عامل موجب مي شود والدين ناراحتي هاي خود را بر بچه هايشان خالي كنند و كودك آزاري در اشكال مختلف افزايش يابد.

پدري كه با مشكلات اقتصادي در جامعه زندگي مي كند دايم درگير مسايل و شرايط اقتصادي است و حتي گاهي براي همين مسايل به زندان مي افتد، هر چند محكومان واقعي همان فرزندان هستند كه وقتي مي بينند نمي توانند آن طور كه مي خواهند زندگي كنند راهي جز فرار از خانه پيدا نمي كنند. در برخي از خانواده هاي مرفه نيز امكانات مادي هست، ولي محبت نيست. در اين خانواده ها، فرزندان، فراريان پنهانند كه در ظاهر شبها به خانه باز مي گردند، ولي كارهايي مي كنند كه بيشتر از زنان و دختران فراري به جامعه آسيب مي رسانند.

تحكيم بنيان خانواده
سيدمحمد حسيني رئيس اداره مشاوره و مددكاري اجتماعي فرماندهي انتظامي خراسان رضوي درباره آسيبهاي اجتماعي و پديده فرار دختران و زنان از منزل مي گويد: يكي از عوامل مهمي كه به پديده فرار زنان و دختران از خانه منجر مي شود اين است كه به بنيان خانواده توجه نمي شود. يعني اكثريت قريب به اتفاق افرادي كه در حالت آسيب زا هستند و يا در معرض آسيب قرار گرفته اند، اعم از دختر يا پسر، پيشينه خوب خانوادگي ندارند و همين امر زمينه ساز و تسهيل كننده بسياري از كجرويهاي اجتماعي است، به همين خاطر هر اندازه دستگاههاي دولتي و غيردولتي بتوانند روي تحكيم بنيان خانواده كار كنند به نظر مي رسد بسياري از مشكلات و معضلاتي كه در حال حاضر جامعه با آن دست به گريبان است، تا حدود زيادي برطرف شود.

اين مددكار اجتماعي معتقد است؛ يك عامل اساسي و بنيادي مي تواند علت خيلي از عوامل ديگر باشد.

وي مي افزايد: به عنوان مثال در حال حاضر بحث موادمخدر بين دختران و خانمها خيلي شايع شده، در حالي كه قبلاً استفاده از موادمخدر بين آقايان رايج بود، ولي در حال حاضر اعتياد بين خانمها حتي در بين دختران دبيرستاني هم شايع است. به هر حال مهمترين عاملي كه مي تواند مانع بروز رفتارهاي اين چنيني باشد تحكيم بنيان خانواده است، چون خانواده سالم، افراد سالم مي سازد و افراد سالم جامعه سالم را به وجود مي آورند و ما هر اندازه بتوانيم مهارتهاي زندگي را در مجموعه خانواده افزايش بدهيم به تبع اين افزايش، افراد سالمي را وارد جامعه كرده ايم.

حسيني در ادامه خاطرنشان مي كند: امروزه براي ما شرايط خاص اجتماعي و فرهنگي به وجود آمده و بين شرايط سنتي و مدرن جامعه مانده ايم. به عنوان مثال بالارفتن سطح تحصيلات خانمها در نفس خود حركت خوبي است، اما زمينه و شرايط فرهنگي ما براي پذيرفتن و استفاده از آن به وجود نيامده است. خانمها وارد دانشگاه شدند و تحصيلات عالي كسب كردند و به تبع آن نقش اجتماعي مي خواستند، ولي چون زمينه مناسب براي احراز اين نقش در جامعه فراهم نبود به پستها و مشاغل پايين تر گمارده شدند و بتدريج قبح خيلي چيزها شكسته شد و حريم و هنجاري كه يك زن بايد در جامعه داشته باشد رعايت نشد.

از سوي ديگر جوان داراي انرژي و نياز طبيعي است، وقتي به دليل بالا رفتن سن ازدواج انرژي او از طريق مشروع تخليه نمي شود سعي مي كند از طريق غيرمشروع هيجانهاي جواني را تخليه كند، البته ابتدا ممكن است كمي ترس و وحشت داشته باشد، ولي رفته رفته قبح قضيه از بين مي رود.

متأسفانه آموزه هاي ديني هم كه بايد كاركرد مناسبي داشته باشد و از طريق خانواده مانع و كنترل كننده اين هيجانها باشد، راحت به او منتقل نمي شود و دختر جوان با ورود به جامعه و معاشرت با دوستان ناباب خيلي آهسته و خفيف شروع به كجروي مي كند و كم كم به جايي مي رسد كه راه برگشت ندارد و به يك زن خياباني تبديل مي شود، در اين مرحله هم به جاي استفاده از موقعيتهاي مناسب دنبال راههاي ميان بر مي گردد كه سرانجام به اعتياد به موادمخدر و آسيبهاي متعدد ديگر منجر مي شود.

اقدامهاي انجام شده
رمضانعلي قادري معاون اجتماعي سازمان بهزيستي خراسان رضوي معتقد است فرار زنان و دختران سير نزولي دارد و كاهش پيدا كرده است.

وي در اين مورد مي گويد: نوروز سال 1385 ورودي زنان و دختران فراري به قرنطينه حدود 30 نفر بود، در حالي كه طبق آماري كه اخيراً گرفتيم در دوره عيد امسال فقط 10 نفر پذيرش داشتيم.

در مورد خانه سلامت و مركز مداخله در بحران نيز، آمار كاهش اين پديده را نشان مي دهد.

به عنوان مثال ما هميشه در قرنطينه بيش از 600 نفر ورودي داشتيم، ولي در سال گذشته فقط 206 نفر پذيرش شده بودند و اگر به آمار سالهاي 80 و 81 مراجعه كنيم، مي بينيم در آن سالها تعداد زنان و دختران آسيب ديده از 800 و 900 نفر هم تجاوز مي كرد.

وي در ادامه مي افزايد: در سطح كشور نيز در اين خصوص 15 درصد كاهش داشتيم و اين كاهش نشان مي دهد رسانه ها درباره اين مسأله خوب كار كرده اند.

همچنين همكاري دستگاهها از قبيل كلانتري بانوان، نيروي انتظامي و سازمان بهزيستي با يكديگر نيز در مورد كاهش اين معضل مؤثر بوده است.

قادري ادامه مي دهد: سياست سازمان بهزيستي در بحث زنان و دختران آسيب ديده به طور كلي سياست توانمندسازي است. ما معتقديم زن خياباني يك انسان است، انساني كه حق زندگي دارد و بايد كمكش كنيم تا در ميان خانواده به زندگي اش ادامه دهد، اما به دليل اينكه خانواده زنان آسيب ديده اغلب داراي شرايط نامناسبي هستند بنابراين بايد اين قبيل زنان مراحل توانمندسازي را انجام دهند تا بتوانند مثل يك شهروند سالم در جامعه زندگي كنند، به همين دليل مركز TC را راه اندازي كرديم كه چند ماه پيش گشايش يافت و در حال حاضر 30 نفر مددجو دارد.

اين مركز يك فرآيند درماني و توانمندسازي را به صورت علمي پي مي گيرد و براي اولين بار در كشور راه اندازي شده است.
مددجويان مركز "TC" علاوه بر حرفه آموزي تمام كارها و مسؤوليتهاي مركز را خودشان به عهده گرفته اند و جالب اينكه وقتي به مرخصي مي روند دوباره بر مي گردند، زيرا با اين رويكردي كه ما به اين موضوع نگاه مي كنيم نتيجه كار آرماني تر خواهد بود تا اينكه به قصد تنبيه مددجو را شش ماه يا يك سال نگهداري كنيم و بعد رها سازيم و پس از چندي دوباره به عنوان زنان و دختران خياباني دستگير شوند.

مراكز نگهداري
هاشم مهديزاده كارشناس مسؤول امور آسيب ديدگان اجتماعي بهزيستي خراسان رضوي مي گويد: متولي زنان و دختران آسيب ديده سازمان بهزيستي است به لحاظ اين برنامه سازمان بهزيستي از سال 1377 عملاً كار تخصصي خود را آغاز كرد اوايل در قالب بحث اعتياد زنان معتاد و دختران فراري را دستگير مي كردند و به مركز حريت تحويل مي دادند تا خدمات بازپروري در مورد آنها انجام شود، ولي بعدها تغييراتي در مورد نگرش سيستم سازمان انجام شد.

وي مي افزايد: در حال حاضر سازمان بهزيستي كشور با عنوان «دفتر امور آسيب ديدگان اجتماعي» به مقابله با اين معضل پرداخته به طوري كه در اغلب استانهاي بزرگ، مركز بازپروري پيش بيني كرده است.

وي معتقد است: در خراسان رضوي پس از تهران بيشترين توجه نسبت به زنان آسيب ديده معطوف شده است، از جمله كارهاي انجام شده راه اندازي مركز قرنطينه زنان آسيب ديده است. در اين مركز زنان خود معرف يا زناني كه در سطح شهر دستگير مي شوند پس از دريافت حكم دادگستري مبني بر نگهداري آنها، بازپروري مي شوند و پس از دريافت خدمات پزشكي، روان پزشكي، روان شناسي، مددكاري اگر تحويل خانواده باشند، با حمايتهاي پس از ترخيص آنها را مرخص مي كنند، در غير اين صورت به مراكز زنان آسيب ديده اجتماعي يا مراكز ديگر تحويل داده مي شوند.

مركز بازپروري زنان آسيب ديده يا دختران آسيب ديده نيز مركزي است كه با ظرفيت 60 نفر مددجو داريم، در اين مركز علاوه بر خوابگاه قسمتهاي فرهنگي، تفريحي و حرفه آموزي داريم كه مددجويان به مدت 6 ماه در آنجا بازپروري مي شوند، البته تعدادي نيز بنا به دلايلي براي هميشه در آنجا مي مانند و ادامه زندگي مي دهند.

همين كارشناس در ادامه مي افزايد: يكي ديگر از برنامه هاي موفق سازمان در مورد اشتغال است كه تاكنون از طريق ارتباط با كارخانه ها موفق شده براي 40 نفر از اين خانمها اشتغال زايي كند. به طور كلي سياست بهزيستي اين است كه زنان آسيب ديده پس از بازپروري جذب كارخانه ها شوند، زيرا اشتغال توانسته است آنها را به مسير درستي هدايت كند، زيرا مي دانند اگر از نظر اخلاقي دچار مشكل شوند كارفرما آنان را اخراج مي كند و مجدداً آواره خيابانها مي شوند. مركز سلامت فيزيكي ديگر از مراكزي است كه سازمان بهزيستي در سال 78 آن را راه اندازي كرده است. اين مركز ويژه دختران فراري و در معرض آسيب بين 15 تا 30 سال است با ظرفيت 10 نفر كه تاكنون حدود 150 تا 160 نفر از دختران فراري را بازپروري كرده و تحويل خانواده داده است.

مراكز مداخله در بحرانهاي اجتماعي نيز طي سال گذشته در 9 استان كشور راه اندازي شدند. متقاضيان به صورت خود معرف به اين مراكز مراجعه مي كنند، ضمن اينكه مراجع قضايي و انتظامي، تربيتي و آموزشي نيز مي توانند افراد را براي بهره مندي از خدمات به اين مراكز راهنمايي نمايند.

در حال حاضر خدمات به صورت رايگان و شبانه روزي ارايه مي شود. مهديزاده در پايان خاطرنشان مي سازد: يكي از دلايلي كه اين قبيل زنان كمتر به زندگي سالم بر مي گردند، اين است كه جامعه پذيراي آنان نيست. و وقتي ما آنان را ترخيص مي كنيم، خانواده ها آنان را نمي پذيرند، به همين دليل ناچار مي شوند به منازل دوستان يا خانه هاي دو نفري و سه نفري برگردند و دوباره در معرض آسيب قرار مي گيرند. زيرا بهزيستي نمي تواند خلاء عاطفي آنها را پر كند. اگر خانواده هاي اين قبيل زنان و دختران با ما همكاري كنند و اجازه دهند فرزندانشان پس از ترخيص با آنها زندگي كنند، شايد بتوانند با استفاده از حمايتهاي بهزيستي به زندگي سالم برگردند.

1 comment:

mojtaba mostafavi said...

فتنه احمدی‌نژاد. سلام، الان تازه متوجه شدم چرا در سالروز وفات امام خمینی ، حضرت امام خامنه‌ای فرمودند که خود امام خمینی بارها فرمودند اشتباه کردند و منظور ایشان از این حرف چه بود . با رفتار اخیر رئیس جمهور بالاخره روشن شده است که احمدی‌نژاد با دادن نتایج آرا دروغی انتخابات به امام خامنه‌ای، باعث شدند که حضرت امام خامنه‌ای در ملا عام اعلام کنند که حمایت از احمدی‌نژاد بعد از انتخابات، اشتباه بوده است. فتنه اصلی‌ زیر سر احمدی نژاد و خائنین امثال خودش بوده و هست.ای کاش دسته احمدی‌نژاد هم سر به خیابان بگذارند شخصاً ترتیب ایشان را هم از پشت بام خواهم داد. سرباز ولایت من هستم نه آن مشائی دزد.