يک بيانيه ( خبرنامه فعالین دانشگاه مازندران )
طی هفتههای پیش ۱۵ نفر از همکلاسیهایمان را از جلوی دانشگاه و داخل دانشگاه ربودند. آنان را برای بازجویی به اطلاعات بردند و قریب یک هفته هیچکس از وضعیت آنان مطلع نبود. در آن هفتهی ننگین که فضای دو شهر بابل و بابلسر و همچنین دانشگاه مازندران پر بود از نیروهای اطلاعاتی و امنیتی، حاج آقایان باباییان، حلیمی، جانعلیزاده و همچنین قربانی در حال تکذیب خبر ربایش این دوستان بوده و حتی باباییان عزیز طی یک اطلاعیه خطاب به دانشجویان و همچنین ایسنا، اسم از «غیبت» این 15 دانشجو برده و با سعی بر آرام کردن دانشجویان، تاکید میکرد که «غیبت ایشان را پیگیری میکنیم»!
اما مبارزات دانشجویان دانشگاه مازندران و همگام با آنان اعتراضات دانشگاههای دیگر، بواقع سخن دیگری داشت. یک بار دیگر پس از ۱۶ آذر ۱۳۳۲ و ۱۸ تیر ۱۳۷۸ به حریم دانشگاه تجاوز کرده بودند و مسئولین دانشگاه تنها موقعی که اعتراضات گستردهی دانشجویی و حمایت تشکلات غیردانشجویی را دیدند، از نیروهای خودسر امنیتی تقاضا کردند که مساله حل و فصل شود. آری! دانشجویان با صفوف بههمپیوستهشان امنیت ملی (بخوانید امنیت تشکیلات حکومتی) را زیر سوال برده بودند. انجمنهای اسلامی ۳۶ دانشگاه کشور به این حمله به حریم دانشگاه اعتراض کردند. چندین تشکل مستقل دانشجویی اعلام حمایت کردند. دانشجویان سهند تبریز اعتصاب غذا کردند. دانشجویان فردوسی مشهد تجمعی اعتراضآمیز ترتیب دادند و .... و نادعلی عزیز (باباییان) به حاجآقا زاهدی (وزیر علوم) اطلاع دادند که این دانشجویان بیرون از دانشگاه و در حال ایجاد اختلال در نظم عمومی دستگیر شدهاند. آن هم در ساعت حدود دو بامداد!!! از همان موقع میدانستیم که دروغ میگویند. از همان موقع میدانستیم که تنها چیزی که برای آقایان اهمیت دارد، حفظ وضعیت متزلزل خودشان است و دانشجو و حتی امنیت جانی وی برایشان کوچکترین اهمیتی ندارد.
آخرین دانشجوی دربند، روز شنبه آزاد شد و این پیروزی، قطعاً نتیجهی اعلام حمایت و همبستگی همهی دانشجویان کشور با مطالبات دانشجویان مازندران بود. خوب میدانیم که برای عشیرهی وزارت اطلاعات و اطلاعات نیروی انتظامی، خیلی ساده بود که این دانشجویان را مورد ضرب و شتم فیزیکی قرار میدادند، آنان را به گروههای فشار از قبیل انصار و ... تحویل میدادند یا مثل دوستمان که در جریان همین اعتراضات دستگیر و پس از بازجویی در کیلومتر ۴۰ جادهی محمودآباد رها شد، رفتار دیگری با اینان انجام میدادند. اما حاکمیت در قبال این گاف عظیمی، مجبور به یک قدم عقبنشینی شد و این عقبنشینی را دانشجویان پیروزمند به حاکمیت تحمیل کردند. آزادی این ۱۵ دانشجو را باید مرهون حمایت جنبش دانشجویی از مطالبات بحق دانشجویان دانست و نه لطف و کرم نمایندگان مجلس یا وزیر علوم که دروغهای مسئولین مازندرانی را مبنی بر دستگیر شدن همهی این ۱۵ دانشجو در بیرون دانشگاه، با وقاحت تمام در خبرگزاریها جار زد.
بدین وسیله اعلام میکنیم که جنبش به پایان نرسیده است. دانشجویان خود به حقوق خود آشنایند. انقلاب فرهنگی برای همهی ما آشناست و میدانیم که مسئولین در حال طرحریزی انقلاب فرهنگی جدیدی علیه دانشجویان و در مرحلهای بالاتر عموم مردم ستمکشیدهی ما هستند. کافیست تا یک حکم انضباطی دیگر به یک دانشجوی معترض بدهند تا خشم زیر خاکستر دانشجویان دوباره برانگیخته شود. کافیست تا یک بار دیگر به حریم دانشگاه تجاوز شود و کافیست تا یک کلاشینکف دیگر به بهانهی حفظ ارزشهای دفاع مقدس یا هر چیز دیگر به دانشگاه آورده شود. آن وقت است که:
اما مبارزات دانشجویان دانشگاه مازندران و همگام با آنان اعتراضات دانشگاههای دیگر، بواقع سخن دیگری داشت. یک بار دیگر پس از ۱۶ آذر ۱۳۳۲ و ۱۸ تیر ۱۳۷۸ به حریم دانشگاه تجاوز کرده بودند و مسئولین دانشگاه تنها موقعی که اعتراضات گستردهی دانشجویی و حمایت تشکلات غیردانشجویی را دیدند، از نیروهای خودسر امنیتی تقاضا کردند که مساله حل و فصل شود. آری! دانشجویان با صفوف بههمپیوستهشان امنیت ملی (بخوانید امنیت تشکیلات حکومتی) را زیر سوال برده بودند. انجمنهای اسلامی ۳۶ دانشگاه کشور به این حمله به حریم دانشگاه اعتراض کردند. چندین تشکل مستقل دانشجویی اعلام حمایت کردند. دانشجویان سهند تبریز اعتصاب غذا کردند. دانشجویان فردوسی مشهد تجمعی اعتراضآمیز ترتیب دادند و .... و نادعلی عزیز (باباییان) به حاجآقا زاهدی (وزیر علوم) اطلاع دادند که این دانشجویان بیرون از دانشگاه و در حال ایجاد اختلال در نظم عمومی دستگیر شدهاند. آن هم در ساعت حدود دو بامداد!!! از همان موقع میدانستیم که دروغ میگویند. از همان موقع میدانستیم که تنها چیزی که برای آقایان اهمیت دارد، حفظ وضعیت متزلزل خودشان است و دانشجو و حتی امنیت جانی وی برایشان کوچکترین اهمیتی ندارد.
آخرین دانشجوی دربند، روز شنبه آزاد شد و این پیروزی، قطعاً نتیجهی اعلام حمایت و همبستگی همهی دانشجویان کشور با مطالبات دانشجویان مازندران بود. خوب میدانیم که برای عشیرهی وزارت اطلاعات و اطلاعات نیروی انتظامی، خیلی ساده بود که این دانشجویان را مورد ضرب و شتم فیزیکی قرار میدادند، آنان را به گروههای فشار از قبیل انصار و ... تحویل میدادند یا مثل دوستمان که در جریان همین اعتراضات دستگیر و پس از بازجویی در کیلومتر ۴۰ جادهی محمودآباد رها شد، رفتار دیگری با اینان انجام میدادند. اما حاکمیت در قبال این گاف عظیمی، مجبور به یک قدم عقبنشینی شد و این عقبنشینی را دانشجویان پیروزمند به حاکمیت تحمیل کردند. آزادی این ۱۵ دانشجو را باید مرهون حمایت جنبش دانشجویی از مطالبات بحق دانشجویان دانست و نه لطف و کرم نمایندگان مجلس یا وزیر علوم که دروغهای مسئولین مازندرانی را مبنی بر دستگیر شدن همهی این ۱۵ دانشجو در بیرون دانشگاه، با وقاحت تمام در خبرگزاریها جار زد.
بدین وسیله اعلام میکنیم که جنبش به پایان نرسیده است. دانشجویان خود به حقوق خود آشنایند. انقلاب فرهنگی برای همهی ما آشناست و میدانیم که مسئولین در حال طرحریزی انقلاب فرهنگی جدیدی علیه دانشجویان و در مرحلهای بالاتر عموم مردم ستمکشیدهی ما هستند. کافیست تا یک حکم انضباطی دیگر به یک دانشجوی معترض بدهند تا خشم زیر خاکستر دانشجویان دوباره برانگیخته شود. کافیست تا یک بار دیگر به حریم دانشگاه تجاوز شود و کافیست تا یک کلاشینکف دیگر به بهانهی حفظ ارزشهای دفاع مقدس یا هر چیز دیگر به دانشگاه آورده شود. آن وقت است که:
دانشجویان آرام نخواهند نشست!
No comments:
Post a Comment