افغان ها همچنان اخراج مي شوند - از اينجا رانده، از آنجا مانده

مهاجرت همواره به عنوان پديده يي خاص در ميان جوامع مطرح بوده و هست؛ چرا که وضعيت هر دو سوي اين مقوله يعني جامعه يي که مردمانش براي فرار از شرايط نامساعد از آن کشور مهاجرت مي کنند و جامعه يي که به عنوان هدف مهاجران برگزيده مي شود، دستخوش تحول مي شوند. مساله مهاجران افغان ساکن ايران علاوه بر آن که داراي خصوصيات کلي هر نوع مهاجرتي است، خود داراي ويژگي هاي خاصي است که با حدود سه دهه اقامت افغان ها در ايران، از زواياي گوناگون پيچيدگي هاي ويژه خود را پيدا کرده است.

براي آن که بتوان ويژگي مهاجرت افغان ها به ايران را مورد بررسي قرار داد بايد يک شماي کلي از روند تاريخي مهاجرت افغان ها به جامعه ايران به دست آيد. هرچند عمده ترين دليل مهاجرت افغان ها به ايران جنگ و شرايط نامساعد زندگي در کشور افغانستان است اما در کل مي توان چهار دوره را براي روند مهاجرت افغان ها به ايران و البته ديگر کشورها خصوصاً پاکستان تعريف کرد؛

1- دوران سلطه و اشغال افغانستان توسط نيروهاي شوروي که در آن زمان انگيزه اصلي از مهاجرت تقويت نيروهايي بود که به نحوي مشغول مبارزه با سلطه شوروي بر افغانستان بودند و اکثراً خانواده هاي مبارزان يا خود آنها به ايران مي آمدند. سياست رسمي ايران در اين زمان حمايت از مهاجران مخالف دولت حاکم افغانستان بود. به همين دليل، مهاجران اصلاً مشکلي نداشتند و حدود 99 درصد مهاجرت ها در آن زمان بدون هيچ مشکل و البته با حمايت دولت ايران صورت مي گرفت.

2- دوره دوم همزمان بود با خروج نيروهاي شوروي از افغانستان، در اين دوره بيش از 50 درصد مهاجران افغان به کشورشان بازگشتند. اما با گذشت زمان و پيش آمدن عواملي چون جنگ داخلي و تعارضات بين نيروهاي داخلي افغان شرايط افغانستان به مراتب بدتر از گذشته شد و سير جديد مهاجرت آغاز شد.

3- دوره بعدي با روي کار آمدن گروه طالبان آغاز شد. در اين دوره، به دليل برخوردهاي افراطي گروه طالبان و ايجاد مشکلات عديده اقتصادي و اجتماعي براي مردم افغانستان بار ديگر آنان مجبور شدند که افغانستان را ترک کنند.

4- دوره آخر که تا زمان کنوني نيز ادامه دارد با سقوط طالبان به دليل حمله امريکا و متحدانش به افغانستان شروع شد. در اين دوره دولت جديد افغانستان اعلام کرده است کاملاً پذيراي مهاجران است و اعلام کرده که سعي در بازسازي کشور دارد اما به خاطر شرايط بسيار بد اقتصادي و معيشتي که محصول سه دهه بي ثباتي و جنگ داخلي است و همچنين ناامن بودن بسياري از مناطق به خاطر درگيري با نيروهاي طالبان و ديگر گروه هاي مسلح مساله بازگشت مهاجران چندان مورد استقبال قرار نگرفته است. انگيزه اصلي مهاجرت در شرايط فعلي يافتن کار و تامين اندک معيشت است. دولت فعلي افغانستان هنوز نتوانسته است زيرساخت اقتصادي مناسب براي اشتغال زايي و تقويت اقتصاد را فراهم کند و در نتيجه کارگران مهاجر تمايلي ندارند که به افغانستان بازگردند.

وضعيت مهاجران افغاني ساکن در ايران

مهاجران قانوني آنهايي هستند که در طرح وزارت کشور در سال هاي 1380و1384 و شرکت کردند و از وزارت کشور کارت شناسايي دريافت کردند. تعداد اين افراد 914040 نفر است که به اين افراد بايد 42 هزار نفر مهاجر داراي کارت هويت را افزود. تاکنون از اين تعداد 15هزار نفر به افغانستان بازگردانده شده اند. در مورد مهاجران غيرمجاز آمار دقيقي در دست نيست و بيشتر بر اساس حدس و گمان اعدادي بيان مي شود. برآورد مي شود که تعداد اين افراد حدود يک ميليون نفر باشد. در اين ميان معضل اين جاست که يک سياست واحد که مبناي واحدي براي شناسايي اتباع قانوني و يا غيرقانوني افغان ساکن در ايران باشد، بين نهادهاي دولتي مختلف وجود ندارد. به طور مثال وزارت کشور مهاجر افغاني را قانوني مي داند که کارت شناسايي داشته باشد، در حالي که وزارت کار مهاجر افغاني را قانوني اعلام مي کند که پروانه کار داشته باشد.

در اين ميان در چند سال اخير خصوصاً بعد از سقوط گروه طالبان براي حل مساله مهاجران افغان هر از چند گاهي طرح هاي مختلفي از جانب مسوولان داده مي شود که اصولاً محوريت اصلي اين طرح ها بر اخراج وسيع مهاجران افغان استوار است.

امسال نيز از روز اول ارديبهشت طرح اخراج گسترده مهاجران افغان از طرف وزارت کشور به حالت اجرايي در آمده است. چند روز قبل از آغاز اين طرح از طرف وزير کشور اين پيش بيني صورت گرفت که «اين طرح نسبت به سال هاي گذشته موفقيت هاي بيشتري خواهد داشت و در نظر داريم يک ميليون تبعه بيگانه را از کشورمان خارج کنيم.»

اما اکنون بعد از گذشت حدود 25 روز از آغاز طرح وزير کشور اعلام کرده است که «از ابتداي اجراي طرح جمع آوري و طرد اتباع غيرمجاز تاکنون بيش از 50 هزار تبعه غيرمجاز افغان از سطح کشور جمع آوري شده است . حدود 36 هزار نفر از اين تعداد در قالب اين طرح از سطح کشور جمع آوري شده و 15 هزار نفر خود به صورت خودمعرف و داوطلبانه آماده بازگشت به کشورشان شده اند.»براساس اظهار نظرهاي رسمي از طرف مسوولان ايراني، ايران سالانه 5 ميليارد دلار براي مهاجران افغان هزينه مي کند. اين امر در حالي است که کميسارياي عالي پناهندگان سازمان ملل نيز ادعا دارد که براي هزينه هاي مهاجران ساکن در کشوري ديگر مبالغي را به کشور ميزبان پرداخت مي کند. در اين ميان براساس قوانين حقوق بين المللي برخورد دولت ايران مبني بر اخراج گسترده مهاجران افغان قابل بررسي است.

وضعيت مهاجران اخراج شده

هرچند سياست رسمي دولت افغانستان استقبال از مهاجران است و وزارت امور مهاجران افغانستان در 29 استان اين کشور زمين هايي براي ساخت شهرک و اسکان مهاجران اختصاص داده است که مهاجران با توجه به شرايط خود مي توانند در آنجا ساکن شوند اما در حال حاضر، ساخت شهرک ها با کمبود بودجه مواجه شده است و يکي از مشکلات بازگشت مهاجران همين فقدان مناطق سکونت براي آنهاست و چون برخي از مهاجران اطمينان کافي از دريافت زمين در افغانستان ندارند، ترجيح مي دهند خطر نکنند و همچنان در ايران بمانند.

از سوي ديگر به گفته رئيس عودت مهاجرين ولايت نيمروز، يک هزار و هفتصد خانواري که به اجبار از ايران اخراج شده اند بدون سرپناه به سر مي برند و تنها کمک هاي اندکي مانند چند تانکر آب و چند باب خيمه همراه در اختيار اين بي سرپناهان قرارداده شده است.

بيکاري جوانان ايراني؛ عامل اخراج افغان ها؟،

در کنار اين همه يکي از مهمترين دلايلي که براي توجيه اخراج مهاجران افغان همواره چه در اذهان عمومي مردم وجود دارد و چه از طرف مسوولان اعلام مي شود اين مساله است که افغان ها فرصت هاي شغلي جوانان ايراني را اشغال کرده اند و عامل اصلي بيکاري جوانان ايراني هستند.

به عنوان مثال آقاي صالحي مرام در بخش اتباع خارجي وزارت کار، تعداد افغاني هاي غيرقانوني را دو ميليون نفر اعلام کرده و مدعي است که افغاني ها يک ميليون و سيصد هزار فرصت شغلي را در ايران اشغال کرده اند. همچنين به اعتقاد برخي از مسوولان دولتي هم اکنون اتباع بيگانه غيرمجاز به عنوان کارگر در بخش هاي مختلف خصوصي، عمومي و حتي دولتي فعال هستند.حال با توجه به اين که کارگران افغان شاغل در ايران اکثراً در مشاغل سختي همچون ساختمان سازي، خدمات شهري، کارگران روزمزد کشاورزي و... آن هم با شرايطي به مراتب نامساعدتر از ديگر کارگران ايراني و با دستمزدي به مراتب اندک تر بدون هيچ پشتوانه يي مشغول به کار هستند، اين سوال مطرح مي شود که آنان چگونه مي توانند عامل بيکاري اکثريت جوانان ايراني باتخصص و تحصيلات بالا باشند که مسلماً حاضر به کار کردن در شرايط مشابه کارگران افغاني نيستند؟، اين امر را بايد در مقابل خيل عظيم جوانان ايراني متخصص گذارد و اين سوال را پرسيد که آيا کارگر ساده افغان جاي پزشک يا مهندس بيکار ايراني را اشغال کرده است؟

در کنار اين مساله بايد اين امر را نيز در نظر گرفت که ارزش افزوده يي که کارگران افغاني توليدکننده واقعي آن هستند به مراتب از ميزان هزينه و خدماتي که به اين نيروي کار ارزان ارائه شده است، بالاتر است؛ خصوصاً در دوره يي که صنعت ساختمان سازي در جامعه ما رونق گرفته بود اين کارگران افغاني بودند که در شرايط نه چندان مطلوبي در کارگاه هاي ساختمان سازي کارهاي سخت و طاقت فرسا را با اندک دستمزدي انجام مي دادند.

تبعات انساني منفي اخراج مهاجران افغان

اما يکي ديگر از ابعاد انساني و اجتماعي مساله اخراج اجباري و گسترده مهاجران افغان از ايران را مي توان تاثيراتي منفي دانست که اين طرح ضربتي بر زندگي اکثريت بزرگي از اين مهاجران برجاي مي گذارد. اين امر البته مورد اعتراض برخي افراد جامعه ما نيز قرار گرفته است. اين افراد معتقدند که اخراج ضربتي و سريع مهاجران افغان موجب پايمال شدن بخشي از حقوق ابتدايي و بديهي انساني آنان مي شود. در ضمن به خاطر آن که متاسفانه هنوز شرايط مساعد يک زندگي معمولي با حداقل استانداردهاي انساني در کشور افغانستان به وجود نيامده است اين امر موجب قرباني شدن بخشي از انسان هايي مي شود که هيچ امکاني براي ادامه زندگي در افغانستان ندارند. به گفته يکي از افغان هاي ساکن ايران اکنون افغان هاي مقيم ايران از ترس اخراج شدن، از خانه هاي شان بيرون نمي آيند و به محل کار سابق خود مراجعه نمي کنند و بعضاً با اخراج سرپرست خانواده که به نوعي نان آور اصلي يک خانوار افغاني محسوب مي شود، خانواده او با مشکلات بسياري در معيشت اوليه دست به گريبان هستند. در اين ميان مساله ازدواج بين افغان ها و ايراني ها نيز خود به تنهايي موضوع مهم و قابل بحث است.

اما در اين ميان اولين گروهي که از مساله مهاجرت اجباري به يک کشور ديگر ضربه مي خورد کودکان هستند. از شاخص ترين نابساماني هاي موجود در ميان کودکان مهاجر، مي توان به مشکلات آموزشي- پرورشي اين کودکان، بيماري کودکان و والدين آنها، فقر اقتصادي و فرهنگي خانواده ها، عدم تسلط به زبان کشور مورد نظر و... اشاره کرد. حال اين مساله را در کنار ممنوعيت تحصيل کودکان افغان در ايران و برخوردهاي نامناسبي که در محيط هاي زندگي و اجتماع با کل افغان ها و به خصوص اين کودکان بي گناه که هيچ نقش و انتخابي در سرنوشت خود نداشته اند مي شود بگذاريد تا ابعاد اين مساله ناهنجار انساني را بهتر درک کنيد. حال تصور کنيد که اين انسان هاي کوچک و بي پناه بدون هيچ اميد و پشتوانه يي و بدون آن که حتي حداقل آموزشي هم ديده باشند در کشور جنگ زده و نابساماني مثل افغانستان رها شوند؟ به احتمال قوي يک فاجعه انساني ديگر رخ خواهد داد.

سخن آخر

جامعه ايران را مي توان يکي از «مهاجر فرست ترين» جوامع جهان دانست که بيش از 7 ميليون مهاجر در سرتاسر جهان دارد اين مساله خود باعث اين الزام انساني مي شود که جامعه ايران با ديدي موشکافانه تر و ظريف تر به مساله مهاجران ساکن در درون مرزهاي خود بنگرد و با در نظر گرفتن تمام ابعاد حقوقي، اجتماعي، اقتصادي و البته از همه مهمتر زواياي انساني با اين مساله برخورد کند. به نظر مي رسد که اخراج ضربتي و گسترده مهاجران افغان هرچند که بر اساس تجربيات گذشته ناممکن و غيرعملي باشد، اما فقط در سطح پاک کردن صورت مساله «مهاجران افغاني» است و نه حل کردن معضلات عديده ديگر، در اين جا بايد با مساله مهاجران افغان با ظرافت خاص و تحمل بيشتر و کارشناسي تر برخورد شود تا در اين ميان حقوق ابتدايي و بديهي انساني هر انسان وراي محل تولد و مليت و قوميت اش رعايت شود و با پيش گرفتن يک سياستگذاري از تبعات احتمالي منفي که احتمال به وجود آمدنش مي رود جلوگيري شود. به نظر مي رسد مي بايست در يک پروسه بلندمدت تر با تعامل متقابل بين دولت ايران و افغانستان و با فراهم کردن امکانات يک زندگي مناسب براي مهاجران افغان و در نظر گرفتن حق انتخاب آزادانه آنان سعي در حل کردن ريشه يي اين معضل داشت.

No comments: